حرفِ نگفته

548439_505753662775988_677731858_n-copy

یک حــــرفهایی می مــاند بیـــخ” گلـــوی” آدم …

می مــاند و فــریـــاد هم نمی شـــود …

بــغض هم نمی شـــود …

بــغض یــــواشکی حتی …

بغض آخـــر شـــب توی رختخــــواب که با اشــــک آرام نمی شــــود حتی …

می ماند بیــــخ” گلـــوی” آدم ، هیــــچ چیـــزی نمی شـــود…

اصلا می ماند و یک خنـــده هایی را ،

برای سفر عاشقانه کجارو انتخاب می کنی؟

یک لـــذت هایی را کمـــرنگ می کنـــد ، می مانـــد …

و سایــــه می اندازد روی هــــر چه بعــد از این !

 

 

************************************

پی نوشت:

دیـگه به همه چــیز شَــک دارم…
وقتی تـــو به دوســــت داشــتـنِ مـن یـــقیـن داشتی
و بـی بـــهانـه رفــتی… !

 

اشتراک گذاری
Forlove

حرف خاصی نیست. آدمی هستم مثل کرور کرور آدم دیگر. با همان دغدغه ها و نگرانی ها، آشفتگی ها و اندوه ها، لبخندها و امیدواری های گاه و بی گاه. در هوای تاریک همین شهر درندشت نفس می کشم که هر قدم، خاطره ای روی سنگفرش هایش رقم زده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *