تنهایی مفرط

 

از یه جایی به بعد… به همه چیز و همه کس بی اعتنا می شی ،
دیگه نه از کسی می رنجی ،
نه به عشق کسی دل می بندی .
از یه جایی به بعد… مرض چک کردن موبایل ات خوب می شه ،
حتی یه وقتایی یادت میره گوشی داری ،
دیگه دلشوره نداری که موبایلتو جا بذارییا اس ام اسی بی جواب بمونه .
از یه جایی به بعد… دیگه دوست نداری هیچکس رو به خلوت خودت راه بــِـدی حتی اگه تنهایی کلافه ات کرده باشه .
از یه جایی به بعد… باور می کنی کسی برای تنها نموندنِ تو نمیاد ،
اگه کسی میاد برای تنها نبودنِ خودشه .
از یه جایی به بعد… وقتی کسی بهت می گه دوستت داره ، لبخند می زنی و ازش فاصله می گیری .
از یه جایی به بعد… دیگه گریه نمی کنی،
فقط یه بغض همیشگی هست که بهش عادت می کنی.
از یه جایی به بعد… هر روز دلت برای یه آغوش امن تنگ می شه ،
اما دیگه به هیچ آغوشی فکر نمی کنی.
از یه جایی به بعد… دیگه حرفی برای گفتن نداری،
ساکت بودن رو به خیلی حرفها ترجیح میدی ،
میری تو لاک خودت.
از یه جایی به بعد… از اینکه دوستت داشته باشن می ترسی
جای دوست داشته شدن ها،توی تن و قلب و فکرت می سوزه.
از یه جایی به بعد… فقط یک حس داری، حس بی تفاوتی .
نه از دوست داشته شدن خوشحال می شی … نه دوست داشته نشدن ناراحتت می کنه.
از یه جایی به بعد… توی هیجان انگیزترین لحظه ها هم فقط نگاه می کنی و سکوت .
از یه جایی به بعد… فقط عشق خدا رو باور داری ،
خدا خیلی بزرگه اما وقتی فقط دوستی خدا رو باور داری ،
یعنی تنهایی مفرط .
از یه جایی به بعد…

 

 

برای سفر عاشقانه کجارو انتخاب می کنی؟

************************************

پی نوشت:

آنها که گفته اند : “دوری و دوستی”
یا طعم دوستی نچشیده اند ،
یا درد دوری نکشیده اند … !!

Forlove

حرف خاصی نیست. آدمی هستم مثل کرور کرور آدم دیگر. با همان دغدغه ها و نگرانی ها، آشفتگی ها و اندوه ها، لبخندها و امیدواری های گاه و بی گاه. در هوای تاریک همین شهر درندشت نفس می کشم که هر قدم، خاطره ای روی سنگفرش هایش رقم زده.

1 یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *