تنهایی و خلوت من


ای تکیه گاه و پناه زیباترین لحظه های پرعصمت و پرشکوه تنهایی و خلوت من
ای شط شیرین پر شوکت من
ای با تو من گشته بسیار در کوچه های بزرگ نجابت، ظاهر نه بن بست عابرفریبنده استجابت
در کوچه های سرور و غم راستینی که مان بود،
در کوچه باغ گل ساکت نازهایت،
در کوچه باغ گل سرخ شرمم،
در کوچه های نوازش
در کوچه های چه شبهای بسیار تا ساحل سیمگون سحرگاه رفتن
در کوچه های مه آلود بس گفتگوها، بی هیچ از لذت خواب خفتن
در کوچه های نجیب غزل ها که چشم تو می خواند،‌
گه گاه اگر از سخن باز می ماند، افسون پاک م‍َنش پیش می راند
ای شط پرشوکت هرچه زیبایی پاک
ای شط زیبای پرشوکت من
ای رفته تا دوردستان
آنجا بگو تا کدامین ستاره است روشن ترین همنشین شب غربت تو؟
ای همنشین قدیم شب قربت من
ای تکیه گاه و پناه غمگین ترین لحظه های کنون بی نگاهت تهی مانده از نور
در کوچه باغ گل تیره و تلخ اندوه
در کوچه های چه شبها که اکنون همه کو
آنجا بگو تا کدامین ستاره است که شب فروز تو خورشیدواره است؟


برای سفر عاشقانه کجارو انتخاب می کنی؟

************************************

پی نوشت:

سایه ام سیاه تر از همیشه است …. اما کمی خمیده !

اشتراک گذاری
Forlove

حرف خاصی نیست. آدمی هستم مثل کرور کرور آدم دیگر. با همان دغدغه ها و نگرانی ها، آشفتگی ها و اندوه ها، لبخندها و امیدواری های گاه و بی گاه. در هوای تاریک همین شهر درندشت نفس می کشم که هر قدم، خاطره ای روی سنگفرش هایش رقم زده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *