سراغ از ما نمیگیری

برای سفر عاشقانه کجارو انتخاب می کنی؟

 

سراغ از ما نمیگیری، نه می آیی نه می مانی
دلم در سینه پوسیده، نه پیدایی نه پنهانی
سراغ از ما نمیگیری، مگر در چشم تو خارم؟
خزان بگرفته جان من، نه یاری و نه جانانی
مگر یادت نبود آن دم، که گفتی عاشقت هستم!؟
تو شوق زیستن در دل، نفس در این تن و جانی
سراغ از ما نمیگیری! نمی گریی بر این حالم
چرا در شام هجر تو، شوم بیمار و زندانی
منم مجنون بی پرواتو وا کن عقده هایم را
بگیر با عشق خود هر دم، از این شوریده، حیرانی
سراغ از ما نمیگیری نمی گریی بر این حالم
چرا در شام هجر تو، شوم بیمار و زندانی
منم مجنون بی پرواتو وا کن عقده هایم را
بگیر با عشق خود هر دم، از این شوریده، حیرانی
Forlove

حرف خاصی نیست. آدمی هستم مثل کرور کرور آدم دیگر. با همان دغدغه ها و نگرانی ها، آشفتگی ها و اندوه ها، لبخندها و امیدواری های گاه و بی گاه. در هوای تاریک همین شهر درندشت نفس می کشم که هر قدم، خاطره ای روی سنگفرش هایش رقم زده.

4 یک نظر

  1. amin پاسخ

    سراغ از من نمیگیری گل نازم
    نمی شناسی صدای کهنه سازم
    نمی دونی مگه اینجا دلم تنگه؟
    نمی دونی مگه با غصه دمسازم؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *