از کنارم نرو !

1450711-b

از کنارم نرو !

و لحظه های تلخ رفتنت را در حصار چشمانم زندانی نکن
از چه می ترسی وقتی عشق بین ما اینقدر نیرومند است
چرا با عشق بیگانه شده ای و از جدایی سخن می گویی ؟!
روزگار می خواهد شکست ما را ببیند
اما تو مانند من خسته نشو !
و بدان هر ثانیه که می گذرد خدا با دل ما همراه است
از کنارم نرو !
بمان و بگذار همیشه با هم بودن را حس کنیم
حس همیشگی در کنار هم بودن تا ابد !
تو خوب می دانی که لحظه ای نمی توانی از من دور بمانی
حتی خود من ، که نمی توانم لحظه ای جدا بودن از تو را تحمل کنم
آری از کنارم نرو !
و قلب کوچکم را با بار جدایی سنگین نکن
کنارم بمان و بودنت را در رگهایم تازه تر کن
مگذار با رفتنت غریبی تنها و گوشه گیر باشم
که از هجوم دلتنگی و تنهایی پژمرده شده است

برای سفر عاشقانه کجارو انتخاب می کنی؟

—————————

پی نوشت :

دارم به داشتن یه زخم تو سینه عادت می کنم

دارم شبام رو با تن یه مرده قسمت می کنم …

Forlove

حرف خاصی نیست. آدمی هستم مثل کرور کرور آدم دیگر. با همان دغدغه ها و نگرانی ها، آشفتگی ها و اندوه ها، لبخندها و امیدواری های گاه و بی گاه. در هوای تاریک همین شهر درندشت نفس می کشم که هر قدم، خاطره ای روی سنگفرش هایش رقم زده.

2 یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *