باز به دنبال پریشانی ام

با همه بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام

طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام

آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه توفانی ام

دلخوش گرمای کسی نیستم
آماده ام تا تو بسوزانی ام

برای سفر عاشقانه کجارو انتخاب می کنی؟

آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام

ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانی ام

خوبترین حادثه می دانمت
خوبترین حادثه می دانی ام

حرف بزن ابر مرا باز کن
دیرزمانی است که بارانی ام

حرف بزن حرف بزن سالهاست
تشنه یک صحبت طولانی ام

ها… به کجا می کشی ام خوب من؟
ها… نکشانی به پشیمانی ام …

Forlove

حرف خاصی نیست. آدمی هستم مثل کرور کرور آدم دیگر. با همان دغدغه ها و نگرانی ها، آشفتگی ها و اندوه ها، لبخندها و امیدواری های گاه و بی گاه. در هوای تاریک همین شهر درندشت نفس می کشم که هر قدم، خاطره ای روی سنگفرش هایش رقم زده.

2 یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *