وقتی که حتی گل سرخ این روزها بوی خون میده …

شاکی روزگار منم !

شاکی روزگار منم تموم این شهر متهم
یه حاثه چند ساعته بامن میان قدم قدم
زخمها دهن وا میکنن وقتی دل از دشنه پره
دست منو بگیر که پام رو خون عشقم می سره
بگو که از کدوم طرف میشه به آرامش رسید
وقتی تو چشم هرکسی برق فریب و میشه دید
راه ضیافت و به من دست یکی نشون میده
وقتی که حتی گل سرخ این روزا بوی خون میده
وقتی زندگی باچاقو قسمت میشه وقتی رفاقتها خیانت میشه
محکمت رو تو خیابون برپا کن
وقتی که عشق همرنگ نفرت میشه
تمرین مرگ میکنم تو گود این پیاده رو یه چیزی انگار گم شده
توی نگاه من وتو دارم به داشتن یه زخم تو سینه عادت میکنم
دارم شبامو با تن یه مرده قسمت میکنم


ForLove.ir

برای سفر عاشقانه کجارو انتخاب می کنی؟

چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدیده و به جاش یک زخم همیشه گی ، رو قلبت هدیه داده زل بزنی به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی حس کنی که هنوز هم دوسش داری …

چقدر سخته دلت بخواد سر تو باز به دیواری تکیه بدی که یک بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده …

چقدر سخته تو خیالت ساعت ها با هاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی …

چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه ها تو خیس کنه اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که هنوز هم دوسش داری …

چقدر سخته گل آرزو هاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیر لب بگی گل من باغچه نو مبارک …………………….

Forlove

حرف خاصی نیست. آدمی هستم مثل کرور کرور آدم دیگر. با همان دغدغه ها و نگرانی ها، آشفتگی ها و اندوه ها، لبخندها و امیدواری های گاه و بی گاه. در هوای تاریک همین شهر درندشت نفس می کشم که هر قدم، خاطره ای روی سنگفرش هایش رقم زده.

2 یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *