می ترسم از رسیدن آینده ای که مبهمه

iz6b77

برای سفر عاشقانه کجارو انتخاب می کنی؟

سردی ولی کنار تو با شعله ها هم نفسم
شبی کویری ام ولی با تو به بارون می رسم
تلخی ولی با بودنت دیوونه میشم دم به دم
شیرینی زندگی رو نفس نفس حس می کنم
ساکتی اما تو چشات غوغای نور و شبنمه
می ترسم از رسیدن آینده ای که مبهمه
با تو یه دنیا شادی ام اگرچه دور و بی کسم
از خشکی نگاه تو به مرز دریا می رسم
دریا خود خود تویی که غرق توفان توام
شب غرق زیبایی میشه وقتی نگاهت می کنم …

Forlove

حرف خاصی نیست. آدمی هستم مثل کرور کرور آدم دیگر. با همان دغدغه ها و نگرانی ها، آشفتگی ها و اندوه ها، لبخندها و امیدواری های گاه و بی گاه. در هوای تاریک همین شهر درندشت نفس می کشم که هر قدم، خاطره ای روی سنگفرش هایش رقم زده.

1 یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *